اگر جمعیت چهان ۱۰۰ نفرباشد.با نسبت هایی که امروز وجود دارد ۵۷ نفر اسیایی ۲۱ نفر اروپایی و۸ نفرافریقایی و ۶ نفر امریکایی (شمالی و جنوبی).۵۲ زن و ۴۸ مرد.۳۰ نفر سفید پوست و ۷۰ نفر رنگین پوست.۳۰ نفر مسیحی هستن و ۷۰ نفر مسیحی نیستند.۶ نفر ۵۹٪کل ثروت دنیا را دارند که از امریکای شمالی هستن.۸۰ نفر در فقر زندگی میکنن.۵۰ نفر از سوء تغزیه خواهند مرد.۷۰ نفر میتوانند بخابند.فقط ۱ نفر تحصیلات عالیه دارد.فقط ۱ نفر کامپیوتر دارد.
اگر شما:
هرگز مرگ خویشاوندی رو را در جنگ ندیده اید.اگر هرگز برده نبوده اید.اگر هنوز شکنجه و ازار نشده اید.بدانید که از ۵۰۰ ملیون نفر خوشبخت ترید! .اگر خوراکتان را در یخچال نگه میدارید و پوشاکتان را در کمدو اگر سقفی در بالای سرتان داریدو چایی برای خاب. از ۵۷٪ مردم جهان ثروت مند ترید! پس قدر خود را بدانید!
به امید روزی که ثروت های جهان عادلانه بین مردم پخش شود .
ببین قرار نبود تو این وبلاگ حرف سیاسی یا مذهبی زده بشه قرار بود فقط یه پاتوق برای جوون های مثل خودم باشه ولی چند روزه داره دنده هام میخاره شاید اخرین روز های وبلاگم باشه البته امید وارم که نباشه . چند نفر از شما نماز و روزهاتون سرجاشه چنتا تون هم بیخیالین ؟میدون چرا ؟!؟ من میدونم چون از اول ما رو از جهنم ترسوندن و بخاطر ترس از جهنمه که این کارا رو میکنیم.حالا اون خوبا بخاطر بهشت و همنشینی با انبیا و این چور حرفا ست . جنتاتون بخاطر خود خدا میخونین چنتا تون تو مشگلات میگین یا خدا نمیگین یا امام فلان و اسم امام رو میارین . (روش فکر کنین)
تالا این اسم ها رو شنیده این حالا معنیش هم یاد میگیرین
زاهد: کسی که بخاطر ترس از جهنم
عابد: کسی که برای بهشت
عارف: کسی که بخاطر خود خدا اورا سپاس میگوید
حمام رفتن بهلول و هارون
روزی خلیفه هارون الرشید به اتفاق بهلول به حمام رفت خلیفه از روی شوخی از بهلول سوال نمود اگر من غلام بودم چند ارزش داشتم؟ بهلول جواب داد پنجاه دینار . خلیفه غضبناک شده گفت : دیوانه تنها لنگی که به خود بسته ام پنجاه دینار ارزش دارد. بهلول جواب داد: من هم فقط لنگ را قیمت کردم و الا خلیفه ارزشی ندارد.
بهلول و منجم
آورده اند که شخصی به نزد خلیفه هارون الرشید آمد و ادعای دانستن علم نجوم نمود. بهلول در آن مجلس حاضر بود و اتفاقا" آن منجم کنار بهلول قرار گرفته بود بهلول از او سوال نمود آیا می توانی بگویی در همسایگی تو که نشسته است؟ آن مرد گفت: نمی دانم. بهلول گفت: تو که همسایه ات را نمی شناسی چطور از ستاره های آسمان خبر می دهی. آن مرد از حرف بهلول جا خورده و مجلس را ترک نمود.(البته این ماجرا تعریف شده راستش رو خودم میدونم)
بهلول و طعام خلیفه
آورده اند که هارون الرشید خوان طعامی برای بهلول فرستاد .خادم خلیفه طعام نزد بهلول آورد و پیش او گذاشت و گفت این طعام مخصوص خلیفه است و برای تو فرستاده است تا بخوری . بهلول آن طعام را پیش سگی که در آن خرابه بود گذاشت . خادم بانک به او زد که چرا طعام خلیفه را پیش سگ گذاری؟ بهلول گفت دم مزن اگر سگ بشنود این طعام از خلیفه است او هم نخواهد خورد.
این هم یه عکس توپ در مورد حجاب که یکی از بازدید کننده های وبلاگ برام فرستاد که بزارم بالا
در خواب ناز بودم شبی.... دیدیم کسی در میزند.... در را گشودم روی او ...دیدم غم است در می زند... ای دوستان بی وفا...از غم بیاموزید وفا..غم با آن همه بیگانگی..... هر شب به من سر می زند...؟؟!!!!//.///
\\هی روزگار با ما نکن اینقدر جفا/////
دانشجو گر عاشق شود . بی پرده مشروط می شود چیزی شبیه آب هویج با کوفته مخلوط می شود....... ////
گل گلدون من شکسته در باد
تو بیا تا دلم نکرده فریاد
گل شبو دیگه شبونه میگه
کی گل شبو رو از شاخه چیده
گوشه اسمون پر از رنگین کمون
من مثل تاریکی تو مثل مهتاب
اگه باد از سر زلف تو نگزره
من میرم گم میشم تو چنگل خواب
گله گلدونه من ماه ایوونه من
بی تو تنها شدم چو ماهی از اب
گل هر ارزو رفته از رنگ و بو
من شدم رودخونه دلم یه مرداب
اسمون ابی میشه اما گل خورشید از شاخه های بید بالا نمیره
دره مهتابی میشه اما گل مهتاب رو برکه های اب دلش میگیره
توکه دست تکون میدی به ستاره جون میدی میشکفه گل از گل باغ
وقتی چشمات هم میاد دو ستاره کم میاد
میسوزه شقایق از داغ
بهش گفتم منو چقدر دوست داری؟
گفت: اندازه جوهر خودکارم.
گفتم خیلی نامردیه. آخه جوهر خودکارت که یه روز تموم میشه.
یه لبخندی زد و گفت: خودکارم اصلا جوهر نداره
نوشته فرگت فول
دزدی بوسه عجب دزدی پرمنفعتی است
که گر بازش ستانند دو چندان گردد.
ــــــــــ
بوسه مگر چیست فشار دو لب
زین گنه نیست چه روز چه شب
اینم یه کلمه از دوست پسر عروس...///