بوسه مگر چیست فشار دو لب این که گنه نیست چه روز و چه شب~ کینگ~

اگه از روز عزل عشق بر سر دیوانه نبود سر هر کوی گرز این همه میخانه نبود amirking_666@yahoo.com

بوسه مگر چیست فشار دو لب این که گنه نیست چه روز و چه شب~ کینگ~

اگه از روز عزل عشق بر سر دیوانه نبود سر هر کوی گرز این همه میخانه نبود amirking_666@yahoo.com

یا علی

به لیلی چون رسیدم یا علی گفت

ز مجنون هم شنیدم یا علی گفت

 

مگر این وادی دارالجنون است ؟

که هر دیوانه دیدم یا علی گفت

 

نسیمی غنچه ای را باز می کرد به گوش غنچه کم کم یا علی گفت

دمی که روح در آدم دمیدند ز جا برخواست آدم یا علی گفت

 

چو نوح از موج طوفان ایمنی خواست توسل جست و هر دم یا علی گفت

عصا در دست موسی اژدها گشت کلیم آنجا مسلم یا علی گفت

 

چگونه زنده می شد جان مرده ؟ یقین عیسی بن مریم یا علی گفت

رسول الله شنید از پرده غیب ندا آمد که آن هم یا علی گفت

عشق و بیچارگی

مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند
زن جوان : یواشتر برو من میترسم
مرد جوان : نه ، اینطوری خیلی بهتره
زن جوان : خواهش میکنم ، من خیلی میترسم
مرد جوان : خوب ، اما اول باید بگویی دوستم داری
زن جوان : دوستت دارم ، حالا میشه یواشتر برونی
مرد جوان : مرا محکم بگیر
زن جوان : خوب ، حالا میشه یواشتر بری
مرد جوان : باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت مرا برداری و روی سر خودت بگذاری آخه من نمیتونم راحت برونم ، اذیتم میکنه
روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید . در این حادثه که به دلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داد ، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت
مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود . پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت خود را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند...